داستان تقریباً همه چیز

نمیدانم، شاید دقیقه ای دیگر جور دگری باشد ...

داستان تقریباً همه چیز

نمیدانم، شاید دقیقه ای دیگر جور دگری باشد ...

  • ۰
  • ۰
تفاوتی ظریفی در تقدّمِ میزبان و میهمان دارند "علم" و "نگارش". 
علم، به خوانده‌شدن و درک‌شدن کمال می‌یابد؛ اگر تکراری در علمی باشد یا نباشد برای خوانده‌شدن، ارزش چندانی نخواهد‌ داشت. 
امّا نگارشِ نوشته‌ای ادبی داستانی دیگر دارد. کسی را که به کمال می‌رساند، نویسنده‌اش است و کمالِ خواننده در پسِ آن می‌آید، حال آنکه اهمیّت آن هم کم نباشد. نوشتن، رنگ و شکل می‌بخشد احساسات نویسنده‌اش را؛ عشقِ او را قطارِ کلماتِ عاشقانه و غَمین همدلی می‌کنند؛ تنهایی‌اش را، بی آنکه انکار کنند، پر می‌کنند و تسکین می‌بخشند. نگرانی‌اش را، از دلِ کلماتی گرفته و در دل دیگری غرق می‌کنند.
آرامشی دارند این کلماتی که رقصان در میانه‌ی میدانِ ذهنِ نویسنده، هر تماشاگری را بر تماشای این سماع میخکوب می‌کنند. لغات، وفادارند و غریب‌نواز و ابدی، به هنگام هر غم و تنهایی ...

  • ۹۷/۰۶/۰۶
  • علی فتحی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی